آتیلا جانآتیلا جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

ღ آتیلا جون ... ღ

نوشتن این وبلاگ از اولین نشانه های وجودت در دنیایمان آغاز شد

حکایتی از بهشت:

1391/11/10 15:19
1,827 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

کودکی که آماده ی تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:میگن قرار فردا شما منو بفرستید زمین.

اما من به این کوچیکی چجوری برای زندگی برم اونجا؟

ادامه داستان در ادامه ی مطلب:

 

niniweblog.com

خداوند پاسخ داد:از بین تعدادی از فرشتگان من یکی رو برای تو در نظر

گرفتم،اون از تو نگه داری میکنه.

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه؟

اما این جا در بهشت من هیچ کاری جزخندیدن و آواز خوندن ندارم و این ها

برای شاد بودن من کافیه.

خداوند لبخند زد:فرشته ی تو برات آواز میخونه و هر روز به تو لبخند

میزنه و تو عشق اونو احساس می کنی و شادتر از همیشه میشی.

کودک ادامه داد:من چجوری میتونم بفهمم مردم چی میگن وقتی زبون اونا رو

نمی دونم؟

خداوند او را نوازش کرد وگفت:فرشته ی تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را

که ممکنه بشنوی رو در گوش تو زمزمه میکنه و با دقت و صبوری به تو

یاد میده که چطور صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت:وقتی می خوام با شما حرف بزنم چی کار کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت:فرشته ات دستاتو کنار هم

قرار میده و به تو یاد میده که چطور دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و گفت:شنیدام رو زمین آدمهای بدی زندکی

میکنن،می ترسم، من اونجا چی کار کنم؟

خداوند گفت: فرشته ی تو ازت مواظبت میکنه حتی اگه به قیمت جونش تموم شه.

کودک با نگرانی گفت:اما من دیگه نمیتونم ببینمت و دلم بهت تنگ میشه.

خداوند گفت:فرشته ی تو همیشه درباره ی من با تو صحبت میکنه و تو راه

رسیدن به منو یاد میگیری ،گرچه من همیشه کنار توام.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی سفرش اغاز خواهد شد او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید:

خدا جونم اگه من قرار همین حالا برم ، میشه اسم فرشته ام رو به من بگی؟

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد.

می توانی او را مادر صدا کنی.

مادرم مادر من

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سیب سرخ کوچولو
30 آذر 91 11:34
متن خیلی قشنگی بود شیما جون.مرسی
شاه صنم و مامان هانیه
12 بهمن 91 12:41
تو چرا عنوان منو برداشتیP: شیرمو حلالت نمیکنم
شاه صنم و مامان هانیه
12 بهمن 91 12:43
شیمی جون خارج از شوخی عنوانت خیلی زیباست ولی ناراحت نباش تغییر میدم
شاه صنم و مامان هانیه
12 بهمن 91 12:48
متنت حرف نداره خاله شیمی جونم واقعا که مادر یعنی عشق تمام هستی هرچقدر قدردان باشیم بازم کمه اتیلاجونم مراقب مامانی مهربونت باش