حسین و حوسین...
اسلام علیک یا اباعبدالله الحسین
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود...
اما افسوس که به جای افکارش...
زخمهای تنش را نشانمان دادند...
و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند...
.....ادامه ی مطلب.....
.
.
.
امسال هم مثل هر سال...
همه چیز همان بود ،همان و بس...
ازت میخواهم فقط خوب گوش کنی همین و بس....
١- اول اینکه "حسین (ع )" یکی بیشتر نیست اما "حوسین" متعدد است یعنی هر مداحی برای خودش
یک جور "حوسین" دارد تا آنجا که گفته می شود "حوسین " این مداح از "حوسین" آن مداح بهتر است.
2- "حسین"نماز را حتی در بحبوحه جنگ هم در اول وقت به پا می دارد ولی "حوسین"نماز صبح را فدای
شب بیداری "حوسینی" خود می کند.
3- "حسین" انسان سازی می کند و حتی یارانش خود را مصداق ((و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید)) می
دانند اما "حوسین" به یارانش ذکر ( من کلب حوسینم ) را القا نموده و بیش از این هیچ!!!!! یعنی اینکه
"حوسین" کلب می خواهد و سگ پرورش میدهد.
4- در "حسین" حفظ دین و شرافت انسانی است، اما مصائب "حوسین" خلاصه می شود در عطش و
سیراب کردن بستگانش.
5- "حسین" را باید از سید طاووس ها و شیخ جعفر شوشتری ها شناخت ولی
"حوسین" را می شود لابلای آواز و اشعار نا عالمان و نا عارفان جست و ای بسا اهل دین و معرفت
شخصیتی مثل "حوسین" را قبول نداشته باشند یا موهوم و ساخته خیال کج فهمان بپندارند.
6- حسین هر روز از سال خود نمایی می کند ولی "حوسین" در بقیه سال بهانه ایست برای دور هم آیی
دوستان قدیمی.
7- یاران حسین او را بنده خدا می دانند ولی حوسینیان نعره "حوسین الهی" سر می دهند.(نعوذ بالله)
8- "حسین" هرگز خود را جای کسی جا نزد ، اما "حوسین" خود را جای "حسین" جا زده است.
9- حسین تأثیررا منوط به پاکی قلب و خلوص و اطاعت از خدا می داند اما حوسین می
گوید:هر چه می خواهد دل تنگت بکن ولی "یا حوسین" فراموش نشود.
10- دوستان "حسین" ناخودآگاه خون گریه می کنند اما دوستان "حوسین" خود آگاه خود زنی و مجلس
گرمی می نمایند و خلاصه اعلیدرجات قرب را کثرت کبودیهای سر و سینه می دانند و بس.
11- "حسین" را می شود در همه قلبها جست ولی "حوسین" مختص گروههای معدودی است که غیر از
خود را فاقد حب اهل بیت می دانند و به طور ادواری دور هم جمع شده و با حرکاتی عجیب و نا مأنوس
وقت گذرانی می کنند.
12- با معیار "حسین" در هر زمانی می شود کربلایی و کوفی را شناخت ولی "حوسین"حامل چند اسم و
واقعه است و بس ، آن هم در ظاهر.
13- حسین سحرگاهان با ناله های آسمانی خود بر روی سجاده عشق حلقه اتصال شب و روز می شود،
ولی حوسین سحرها..... (سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی ــ تو که سگ نبرده بودی به چه کار
رفته بودی؟!!!!) (توضیح: این بیت شعر ، ذکر آخر بعضی از مجالس حوسینی این شعر می باشد.)
14-"حسین" مشعل دار عقلانیت الهی و عبودیت است اما "حوسین" بسیاری از کارهای خود را به نام
عشق "حوسین" توجیه می کند و همه مبانی عقلی و شرعی را کنار می نهد و تکلیف را از دوش
حوسینیان بر می دارد.
15-در ظهر عاشورای حسینی فقط صدای ((الله اکبر...)) و ((حی علی الصلوة)) شنیده می شود
اما در عاشورای حوسینی نعره های ((حوسین . . . حوسین)) به جنگ اذان می آیند.
16- عاصیان به مجالس "حسین" برای توبه و شفاعت می روند ، اما در مجالس حوسینی گنه کاران برای
مجلس داری به نحو دلخواه قدم می گذارند.
17-اگر از فقهای دین از مجالس حسینی بپرسیم بدون هیچ شرطی می گویند:(احسن الاعمال) اما اگر از
مجالس حوسینی این سوال را بپرسیم می گویند: اگر وهندین نباشد! ! ! !
18-حرارتی که از حسین در قلبهاست(( لنت برد ابدا )) اما حرارت "حوسینی" پس از یک شور "حوسینی"
فروکش کرده و مبدل به شب خاطره و تعریف جک و قهقهه می شود.
19-همت مجالس "حسینی" کسب معرفت و شعور است ولی تلاش "حوسینیان" تنظیم بهتر صفها و
همسانی ضربات و بالا و پایین پریدن ها و شدت بیشتر شور.
20-برای سوزاندن "حسینیان" موسیقی و آهنگ لازم نیست ، اما "حوسینی" ها تا سبک نوحه معلوم
نشود که {پاپ}است یا چیز دیگر حال خوشی پیدا نمی کنند.
21-در مجلس "حسینی" اشک حرف اول را می زند ، اما در مجلس "حوسینی" نعره و فریاد.
22- "حسین "حسینیت خود را حفظ نمود حتی زیر گام اسبها و خنجر کین دشمنان ، اما "حوسین" زیر
ذره بین معرفت و اما شناسی خود را می بازد.
23- "حسین" همیشه "حسین" است اما حوسین گاهی اوقات حیسین هم می شود و چه بسا
{ سین } به اضافه یک سکسکه بعدش!!!
24- "حسین" برای شنوانیدن حرفهایش به چیزی نیاز ندارد.اما "حوسین" برای جلب توجه بیشتر به بوق و
کرنا و طبل علم و کتل دست می زند.
25- "حسین"شخصیتی است جهانی و همه آزادگان او را مقتدای خود می دانند اما "حوسین" فقط
موضوعی است برای بعضی از مجالس که نه تنها عمومی نیست بلکه مشروعیت آنها محل اشکال
بسیاری از بزرگان است.
26- در مجالس "حسینی" غریبه تازه وارد با آشنای قدیمی هیچ فرقی ندارد و در یک سطحند ؛ اما در
مجالس "حوسینی" تازه وارد ها عجیبند و نباید در جایگاه قدیمی تر ها بایستند.
27- "حسین"برای حفظ دین جدش با فریاد رسای ((یا سیوف خذینی)) به سوی شهادت شتافت ، اما
"حوسین" دین را به زیر ضربه های کج فهمان می فرستد تا خودش (حوسین) بماند.
28- عاشقان ، "حسین" خودشان را برای "حسین" می خواهند ولی مریدان درویش مسلک "حوسین" او
را بهانه ای کرده اند برای خود خواهی ها و هوسهایشان.
29- و دست آخر و مهمتر از همه اینکه : آن کسی که در عاشورای محرم سال 61 هجری در کربلا بود
"حسین" بود نه "حوسین".