آتیلا جانآتیلا جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

ღ آتیلا جون ... ღ

نوشتن این وبلاگ از اولین نشانه های وجودت در دنیایمان آغاز شد

روزهای مادرانه 4 ماه دوازدهم:

1392/2/5 12:26
3,234 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ی پنجاه و دو:

سرنوشت اين روزهايم را فقط فقط به دست روزگار ميسپارم...•

روزگاري كه روزهايش را قوام داده و طولاني شده، گويي هيچ گاه غروبش را نخواهم ديد...•

آفتابش گرم و بي رمق از لابه لاي حرير پرده امانم را بريده و آثارش را روي گرد و خاك خانه ميرقصاند ...•

اينجا همين جاي هميشگي نشسته و پاهايم را دراز به دراز با ريتم نفسهايم اين سو آن سو ميكشم...•

روبه رويم همين ديوار سفيد رگه دار را ميگوييم كه ساعت هاست با من همراه دلتنگي هايم سرود

سرمستي بودن ميخواند...

نگاهي به اين سو آن سو ميكنم...

آرامشي كه در خانه ام جاريست را گويي نميبينم ...•

بار الهي استغفرا...•••

بشكن اين چتر خودخواهي هايم را و مرا غرق در باران رحمتت خيس كن...•

خدايا خودت راضيم كن به اين همه خوشبختي كه گاهي خود را بي نصيب از آن ديده و عصيان ميكنم...•

به خانه ام كه قدر گرم و خانه بودنش را هر چند كوچك نميدانم...•

به پسرم...

خودت كه ميداني آتيلا را ميگوييم...

همان پسركي كه از سر بچگي هايش گاهي به خودت پناه ميآورم و شكايتش را ميكنم...•

به همسرم كه گاهي قدر دستان گرم و نگاه پر مهرش را نميدانم و وقتي نيست راضي ميشوم به همان

صداي پشت تلفني اش...•

تلفن كه ميداني چيست...!?

همان صاحب مرده اي كه دل مادر و خواهرم را از دور به وجودم خوش ميكند و ميگويد:

نرويد ؛ خوب است...•

به حضور خودت كه باز خود ميداني كه من بنده ي نماز و سجده نيستم اما بنده ي كفر و گمراهي هم

نيستم...•

خودت مددي كن و اين دل زياده خواه را راضي به مصلحتت سر براه كن...•

اما يادت نرود من فرزند همان پدر زیاده خواهی هستم که از سیب ممنوعه ات

نگذشت...••••••••••••••••••••••••••••••••••

فسقلی تو این هفته:

فسقلی تو این هفته وقتی سر پاست میتونه بشینه...

خودشو میسپاره به دست جاذبه و ...

"تا همین هفته ی پیش نمیتونست از حالت سر پا به نشسته تغییر حالت بده"

و بقیه ش به روایت تصویر:

"مادر بیا عقب چشمات ضعیف میشه:"

niniweblog.com

لج باز:...

niniweblog.com

پ ن: این مطلب آخرین مطلب از یکسال زیبا و پر مشغله ی با تو بودنه...

تا پنج روز دیگه تولدته و من با ی دنیا احساس زیبای بی سابقه خاموشم...

"مشاهده ی تصاویر در ادامه ی مطلب"


 هفته ی پنجاه و یک:

بعد از تماس با همسر گرام كه خودت را برسان اين زبان بسته حالش خوب نيست...

بنا به دستور ايشان ؛ پرده ها رابكشيد و نگاهش نكنيد ،كاري از دست ما ساخته نيست... 

فسقلی تو این هفته:

فسقلی در این هفته کاری نکرده....

جز این که مادر بی چاره را روز به روز بیشتر و بیشتر شیفته و عاشق میکند...

مادر فسقلی بغلی شده است...

در پی بهانه ایست تا به آغوش بگیرد فسقلی را که حتی از دست این مادر دیوانه

در خواب هم راحتی ندارد بس که مادر بغلی شده ...

"مشاهده ی تصاویر در ادامه ی مطلب"


هفته ی چهل و نه _ پنجاه:

با ی روزهای مادرانه ی دیگه باز سراغ از تو این دفتر بی برگ میگیرم و اینبار از روزهای پدرانه میگم...

از پدری که در عجبم از این همه عشق به فرزندش که گاهی اوقات حسادت میکنم به این عشق پدری...

از عشق پدری که رقابت میکنه با همون حس قدیمی و گاهی اوقات فکر میکنم

 جلو میزنه از حس و حال مادری من...

پدری که بی اختیار شب تا صبح خواب و بی خوابه از فکر عزیزش...

و منی که وقت و بی وقت میام سراغت و نظاره گر پدری هستم که با یک دنیا عشق و خستگی کنار تختت 

نشسته و شیشه شیر به دهانت گرفته که تو گاه میخوری و گاه میخوابی...

از پدری که غصه ی این مادر داغونش کرده و در پی بهانه ایست تا  کم کند از کوله بار خستگیهایش

و هر دم به یک بهانه مرا راهی تخت خستگی هایم میکند و ساعت ها با توی بی قرار میسازد...

از پدری که قربان صدقه رفتن هایش تمومی ندارد و تو کافیست كه براي يك لحظه یک نیش خند ساده نثارش کنی تا او همه

دنیایش را فدای یک تار مویت کند...

از پدری که چشم میدوزد به حرکات و ادا و اطوارهایت و دیوانه میکند مرا از بس که میگوید شیما نگاه کن..

و مني كه خسته ميشوم از يك نگاه ساده و او با همان ذوق و شوق باز به دنبال رد پای کودکیهایت

میدود و خستگی ناپذیر است... 

از پدری که شاید نای راه رفتن ندارد بس که خسته است ، بس که کلنجار رفته است،اما بی اختیار به ما

میخندد و منی که از یک لحظه نبودش زانوی غم بغل میگیرم و تويي كه گوش به زنگی تا صدای در را بشنوی و

خیره به در منتظر صداي قدمهايش ميماني ...

پدری که شاید باورت نشود از بس که پدر است گاهی اوقات من دختر کوچک ناز نازیش میشوم و او پدر من

که با تمام ناز های كودكانه ام بازی میکند...

از پدری که همیشه به من گوش زد میکند که اول تو و بعد آن وروجک ته تغاری...

و منی که قبول میکنم با این که خبر دارم از آتش عشقش به تو که بی همتاترین است و میسوزد از غصه ی تو

که چه خواهی شد و چه خواهی کرد ...؟

و من میدانم که برای فرداهایت چه کارها که نکرده و چه نقشه ها که نکشیده که مبادا روزی که بی او شدی

دلت تنگ نشود برای بعضی چیزها...

هر چه بگویم باز هم کم گفته ام از او که بی اختیار عاشقانه به شکرانه ی وجودت از وجودش میزند

و بی خبرم از قول و قرار هایش که با آن بزرگوار بسته است و خدا میداند که چه ها را به ارزانی یک

لحظه نگاهت فدا نکرده است...

 این ها رانمیگویم که بخوانی و بگذری و سالها بعد که از برکت وجودش بی نصیب ماندی که خدا زبانم را لال 

کند که اگر چنین شود به خدای عالم قسم که یک لحظه بی او نفس نمیزنم، در آن زمان افسوس بخوری و

اشک ریزی که بی فایده است...

قدرش را بدان که او لایق بهترین هاست و تو بهترین باش...

پدر و پسر...

فسقلی تو این دو هفته:

_اول از همه اینکه فسقلی تو این دو هفته خیلی غیر منتظره شروع کرد به چهار دست و پا راه رفتن و ی شب

ی دفعه حمله ور شد به سمت ظرف میوها كه منو مرتضی کلی شوکه شدیم و یه عالمه ذوق کردیم...

آخه ورووجک ما قبل از این درست و حسابی سینه خیز نمیرفت...

بعد ی دفعه بر خلاف سیر طبیعیه کار از در و دیوار گرفت و بلند شد و شروع کرد به راه رفتن...

و بعد بدون هیچ اشکالی و با سرعت شروع کرد به چهار دستو پا راه رفتن و آتیش سوزوندن...

اینم از قربانی این هفته:

_وقتی صدای موزیک بشنوه سریع یه دستی میرخصه...."قبونت بشم خومم تهنایی"

_وقتی چیزی بخوره حتما حتما تعارف به مامان و بابا یادش نمیره....

_خودش پتو رو میکشه رو سرش و برمیداره و دالی موشه بازی میکنه...

_حركات دستهاش رو كامل در اختيار داره ،طوري كه وقتي بهش ميگم آتيلا ناز : خيلي آروم بدون كوچكترين ضربه اي صورت مامان و بابا رو ناز ميكنه...

_و مثه اینکه ی مروارید کوچولوی خوشمل تو راه...!!؟؟

"مشاهده ی تصاویر در ادامه ی مطلب"

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (80)

پويا كوچولو
24 فروردین 92 0:47
سلام آتيلا جون
خيلي ناز شدي آقا پسر ،
خيلي از ديدنت خوشحال شدم ، وقت كردي تو هم به ديدن من بيا
خوشحال ميشم


سلام
ممنون...
ب روي چشم...
مامان امیر
24 فروردین 92 0:59
سلام عزیزم خیلی قشنگ مینوسی اونقدر که وقتی میخونم انگار به دنیای شما سفر میکنم نمیدونم ادبیات خوندی یا چی اما واقعا قلم زیبایی داری و زیباتر از اون خانواده پر مهرت انشاا.. همیشه همیشه کنار هم باشید با سلامتی و شادی روزهای زیبایی را نظاره گر باشید


ممنون عزيزم...
نه خانوم ادبيات نخوندم و فكر ميكنم كه من قلم زيبايي ندارم بلكه خوانندهاي زيبايي دارم كه ميخونن و ميفهمن...
و بازم ممنون كه با آرزوهاي قشنگت مهمونمون ميشي و ي بار ديگه ثابت ميكني مهوبوني و خوش نظر بودنت رو...
دوستون دارم...
مامان نی نی باربد
24 فروردین 92 1:38
سلام شیما جون چقدر زیبا نوشتی واقعا همیشه همه میگن بیچاره مادرا چقدر برای بزرگ کردن بچه زحمت میکشن اما یادشون میره بگن که یه پدر برای اسایش مادرو بچه حتی شبا خواب به چشمش نمی یاد و تو خوابم به فکر اینه که چه طور خانوادشو شاد کنه من که واقعا لذت بردم (در ضمن جججججییییگر پسرتو)قوبون


حق با توي عزيزم...
واقعا بدون وجود پدر مادر و فرزند هر دو تباهن...
خدا سايه ي همه پدر هاي مهربون رو از سر خانواده هاشون كم نكنه...
و خاله جونش خدا نكنه شما زنده باشيد...
دوستون داريم...
سيمين
24 فروردین 92 9:19

سلام...
ممنون...
مامان حسنا
24 فروردین 92 13:02
وای معلومه حسابی شیطون شدی وروجک خاله چرا ظرفای مامانی میشکنی البته فدای سرت فدای لبه خندونت خودت سالم باشی عزیزم


بله خاله جونش...
حسابي گفتيد و تموم شد...!؟
ظرفهاي شكست ي مادر هم فداي سرش...
خدا را شكر كه به خودش چيزي نشد...
از روي ماه حسنا گلي جان...
بوووووووووووووووووووس...
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
24 فروردین 92 13:15
وااااااااااااای الهی خاله قربونت بره ...
شیطونکـــــ آخه اووون ظــــرف مامان حیفـــ نبود شیکوندی ؟؟؟؟؟
الهی فدای راه رفتن و چهاردست و پا رفتن بشم ...
دوستت دارم زیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد...



خاله جون خدا نكنه ...
شما هميشه زنده باشيد...
خاله جون خراب كار شدم ديگه...
حيف كدومه...!؟
من خوش باشم بقيش فداي سرم...
ميبيني زينب جون ترو خدا...!!!!؟
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
24 فروردین 92 13:17
خصوصی تو چک کن


اومدم..............
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
24 فروردین 92 13:30
هه هه هه هه

قــــــــــــــــربونتــــــــ برم ...


خدا نكنه...
بوووووووووووس...
مامان ماني جون
24 فروردین 92 16:07
ممنون عزيزم بابت اين همه مهربونيت
الهي سايهء شما و همسري هميشه بالا سر آتيلا جون باشه


همچنين مادر خانومي مهربون...
مامان یاسمن و محمد پارسا
24 فروردین 92 16:15
افرین چقدر زیبا نوشتید من که خیلی لذت بردم و یه افرین بلندتر با یه عالمه بوس برا اتیلای خوشگله زرنگم


ممنون عزيز دلم...
ي عالمه بوس واسه مامان مهربون و ني ني هاي ماهش....
دوست
24 فروردین 92 18:26
چقدر احساس !؟
خوشبحالتان به زبان آوردن احساسات كار آساني نيست كه بازي با كلمات شما اين كار را برايتان آسان كرده است.
قلم زيبايي داريد و خواننده را مجذوب نوشته هايتان ميكنيد كه آمدن و خواندن و ماندن در اينجا برايمان عادت هميشگي شده است .
خدا سايه ي شما مادر خوش ذوق و مهربان و پدر مهربانتر را از سر عزيزتان كم نكند.


سلام دوست عزيز...
متشكرم...
مامان حسنا
24 فروردین 92 19:04
وای متوجه جورابش نشدم من 2سال پیش از این جورابا داشتم موقعی ک عقد بودم شوهرم کلی میخندید بهم واسه شکل روش


هههههه...
چ جالب...
شاه صنم و مامان هانیه
24 فروردین 92 23:24
شیما جون پیغامای منو چرا اضافه نمیکنی


عزيزم من كه چشم به راه پيامي از شمام چرا اضافه نكنم...!؟
نيومده خانوم به خدا...
مامان آراد(خاطره)
25 فروردین 92 1:05
سلام خانومی...چقدر نوشته هات زیبا بودن...
در ضمن من میخوام این گولخ نمکتو بخورم...
براش اسپند دود کن


سلام خاطره جان...
ممنون عزيز دلم...
شما لطف داري خاله جانش...
از روي ماه آراد كوچولو و مامان مهربون...
بوووووووووووووووووووووووووس...
مرجان مامان آران
25 فروردین 92 12:21
قربون اتيلا خوشگلم برمممممممممممممممم كه انقدر عسلههههههههههههههه
راستي خصوصي داري عزيزممم


خدا نکنه خاله جونش...
لطف داری شما...
بله الان میام...
شاه صنم و مامان هانیه
25 فروردین 92 13:36
عسل من که این همه شیرین شدی موش بخورتت
عاشقتم اتیلای من فدات بشم نازی زودی میام باهات بازی کنم صنمم خیلی ذوق میکنه وقتی شما رو میبینه خاله جون دیگه شناختت


فداي دوتاتونم ميشم...
هانيه جون واقعا مياين...!؟
واااي خيلي خوشحال شدم...
بي صبرانه منتظرتونم...
دوستون داريم زيييييياد...
مامان دوقلوها
25 فروردین 92 14:54
ســــلام اتیلا جونم خوبی قربون اون چشای نازتـــ بشم من اخه چقدر تو ماهی گل پسری فداتــــ شم خدا بابا مامانتو براتـــ حفظ کنه الهی چه بابای مهربونی فداتون بشم من میبوسمتون دوستون دارم


ميسي خاله جونم...
بس كه شما محبت دارين...
منو مامانمم خيلي خيلي دوستون داريم...
مامان ایدین
25 فروردین 92 16:45
سلام اتیلا جون خوبی خاله
عید که حسابی بهت خوش گذشته ایشتلا همیشه در صحت و سلامت زیر سایه پدرومادرت باشی


سلام خاله جوني...
ممنون خاله جون مهربون...
همچنين شما...
شاه صنم ابجی بزرگه
25 فروردین 92 22:38
سیما جون نوشته هات پر از احساس خیلی گرم مینویسی خوش به حال اتیلا جون با این مامان خوش ذوق و بابایی مهربونش
امیدوارم هیچ وقت فراموشکار زحماتتون نباشه


فداتون بشم من...
شما با احساس ميخوني گلم...
خيلي لطف داري...
ما هم خيلي دوستون داريم...
زهرا(ترنم عشق)
26 فروردین 92 0:55
شیما جونم چقدر شاعرانه نوشتی
آدم ناخوداگاه میره تو حس
راستی ممنون دوست خوبم که به ما سر میزنی و جویای احوالی
یه عالمه ماچ برای آتیلا جون و شیما جون


ممنون عزيز دلم...
لطف داري خانوم...
من و آتيلا جونم ميبوسيمت خانومي...
بهاره مامان ونداد
26 فروردین 92 1:20
عزیزم من یه بار نظر دادم ولی نیومد نمیدونم چرا
قربون پسر خوشتیپ و فضولمون بشم اشکال نداره خاله جون تا تو برزگ شی مامانت باید کلی وسیله نو بخره یه وقت تو غصه نخوری خاله جون دوستتون داریم مامان وپسر خوشتیپ زیاد


ممنون بهاره جون...
ي چند وقتيه كامنت ها تو ني ني وبلاگ مشكل داره...
ميدونم شما هميشه به يادمون هستيد خانوم...
خاله جونش شكستنش مشكل نداره فقط ميترسم جاييش رو ببره....
الان ديگه ي تغيير دكوراسيون حسابي داديم تو خونه....
خاله جوني دوستون داريم....
مامان رقیه
26 فروردین 92 8:20
سُلام شیما جان ممنونم از اینکه به وبلاگ پویا اومدی عزیزم
چقد قشنگ مینویسی قلمت عالیه
دم این پدر گرم ما که بچه رو تنهای تنها 4سالش کردیم!!!!
همیشه شاد باشه این شوکول موکولی
دلم برای اوقن قربانی همچون خودش تیکه تیکه شد حیفش!


قشنگ ميخوني شما خانوم گل...
بله آقاي پدر خيلي تو بزرگ كردن آتيلا كمك دستم هستند...
دم شما هم گرم كه با تجربيات و مراقبت هاتوم ماشاا... الان پسرتون رو واسه خودش آقايي كردين...
و همچنين شما...
ايشاا... هميشه كنار خانواده شاهد گذر بهترين روزهاتون باشيد...
بله قرباني اين هفته ام كه ديگه چ ميشه كرد....!!!!!!
هستی خانم
26 فروردین 92 11:48
سلام شیما جان ، خیلی خوشحالم کردی که به وب دخترکم سرزدی هرچند که تازه کارم و چند روزی هست که آن را درست کردم . وب زیبایی داری معلوم هست که پسر نازنینت مادر خوش سلیقه و نویسنده ای دارد خیلی لذت بردم مخصوصا از نوشته که برای پدر آتیلا جون گذاشته بودی . باز هم سری به ما بزن .آتیلا جون را هم ببوس


گشايش وبلاگ هستي خانوم را تبريك ميگوييم...
انشاا... كه مكاني براي ثبت خاطرات شيرنتان باشد و جز زيبايي و عشق چيز ديگري را به خود راه ندهد...
از نظر لطف و محبتتان هم نهايت تشكر را دارم...
به اميد دوستي هاي بهتر و پا برجاتر...
مامان یاسمن و محمد پارسا
26 فروردین 92 16:01
عزیزم اینقدر زیبا توصیف کردی زحمات پدر مهربان را که دوباره و صدباره متن قشنگی که نوشتی را مرور کردم و هر بار که می خوندم همان لذت تازگی را داشت امیدوارم سایه مهربانی بر زندگیتان گسترده باشه و همیشه و همواره خوش و خرم وشاد در کنار هم باشید


فداي شما خانوم گل...
بس كه با محبتين شما...
منم همين آرزوي قشنگ رو بارها و بارها تقديم شما ميكنم...
پاينده باشيد...
منا مامان کورش
26 فروردین 92 18:28
سلام شیما جون فوق العاده بود خیلی زیبا نوشته بودی امیدوارم سالیان سال در کنار هم زندگی شاد وشیرینی داشته باشید اتیلا جونم عکسات هم مثل همیشه زیبا و ناز بود


فداي تو خانومي...
زيبا خوندي و زيبا فهميدي...
ممنون از دعاي قشنگت خانوم...
خوشبخت و عاشق باشيد...
مامان عسل
27 فروردین 92 7:45
سلام گل من وبلاگ زیبایی داری که با نوشته ها و احساسات زیبات قشنگترش کردی.
واقعا کلی کیف کردم.
ببوس گل پسروو


سلام مادر خاتومي مهربون..
ممنون عزيز دلم كه با عشق ومحبت مهمون خونه ي ما شدي...
ميبوسمتون عزيزم...
شادى
27 فروردین 92 15:28
سلام شيماى خوشگلم
انشالله هميشه جمعتون جمع ودلتون گرمو چشم بد دورودشمنات كورو بازديدكننده ها كرور كرور
يه دستى ام سر ما بكش

آرينم سلام داره ميگه آتي.........


فدات بشم من خواهر خوبم...
خيلي دوستون دارم خودت كه خوب ميدوني...
البته از همه بيشتر ويتامين خودمو....
فداي جينگولمم ميشم با اون آتي گفتنش...
بوووووووووووس...
ماماني اميرعلي جون
27 فروردین 92 15:43
سلام عزيزم
وااااااااي اينقد زيبا مينويسي كه با خوندنش اشك تو چشمام جمع ميشه
خدا اين باباي مهربون واين مامان دلسوز رو واسه آتيلا جونم نگه داره
الهي فداي گل پسري بشم كه چهاردست وپا ميره و شيطون شده
ظرف ماماني اي واي چي شد ولي فداي سرت خاله جوني خدا رو شكر خودت كاريت نشد
راستي اون عكس بابا جون آتيلاست؟آخه خيلي شبيه شه هر دو ماشاالله خوشجلن پس عكس ماماني چي شد


ممنون عزيز دلم...
بس كه با محبت و مهربوني...
و همچنين خدا نكنه خاله جونش شما زنده باشي...
در مورد ظرف هم بله با شما همفكرم...
خدارو شكر كه به خودش چيزي نشد...
در مورد عكس هم بايد بگم بله آقاي پدر و فسقلي هستن...
مامانم لولو برده....

امیر مهدی و عمی
28 فروردین 92 0:40
سلام مامانی
سلام گل پسری
می بینم که شما هم در امر شکستن وسایل اضافی خونه فعال شدی
مامانی انشااله همیشه در کنار همسری و آتیلا جون گل زندگی سرشار از محبت رو تجربه کنید
دوستون دارم خیلی زیادددددددد


بله عمي جون...
چجورم...!؟
اين چندمين قربانيه...
ممنون خانوم بابت مهر و محبتت ي دنيا ممنون...
دوستون داريم...
مامان آراد(خاطره)
28 فروردین 92 12:11
سلام شیما جون...مرسی عزیزم که پیشمون اومدین و نوشته های زیبات منو بردی به دوران بچگیم...
ممنون از محبتت..
آتیلا جونو بوسسسسسسسسس


فقط احساساتم بود...
از روي ماه خودتو و فسقلي بوووووووووووووس...
مامان ایدین
28 فروردین 92 16:49
سلام اتیلا خوشکل خوبی بلا تشریف بیارین تولد کوچولوی ایدین جون


با افتخار...
مامان دوقلوها(حسین-حسام)
28 فروردین 92 20:03
سلام اتیلا جون ناز و خوشگلم خوبی قربونت برم یه هو یی دلم واست تنگ شد اومدم عکساتو ببینم چشم قشنگ خاله دوست دارم میبوسمت


سلام خاله جون...
من و مامانم هم هميشه بهتون سر ميزنيم...
دوستون داريم...
ماماني اميرعلي جون
29 فروردین 92 17:05
____________________________________$$$$$$$
___________________________________$$$$$$$$$
___________________________________$$$___$
___________________________$$$____$$$$
_________________________$$$$$$$__$$$$$$$$$$$
_______________________$$$$$$$$$___$$$$$$$$$$$
_______________________$$$___$______$$$$$$$$$$
________________$$$$__$$$$_________________$$$
_____________$__$$$$__$$$$$$$$$$$_____$____$$$
__________$$$___$$$$___$$$$$$$$$$$__$$$$__$$$$
_________$$$$___$$$$$___$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$
____$____$$$_____$$$$__________$$$___$$$$$$$
__$$$$__$$$$_____$$$$_____$____$$$_____$
__$$$$__$$$_______$$$$__$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$______$$$$__$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$_____$$$$___$$$$$$
___$$$$$$$$$$$_____$$$
____$$$$$$$$$$$____$$$$
____$$$$$__$$$$$___$$$
____$$$$$___$$$$$$
____$$$$$____$$$
_____$$$$
_____$$$

Buuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuus...
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
30 فروردین 92 15:14
الهـــــــی خاله فدات شه ...
نااااااااازی ی یاکریم نازی بوده ...
حیوووووووووووووونی
خونه مامانم اینا یاکـــــریم داریم همش هم نی نی دار میشن


آره طفلي...
من كه خيلي ناراحت شدم واسه مردنش...
كلي گريه كردم...
خوشا به حال يا كريم هاي شما....
روزگار خوب به كامشونه...
ههههههههه...
مامان امیــــــرعلی ( پســـرکــــ شیطــــون)
30 فروردین 92 17:03

دووووووووووووووستتوووووووووووووون
داااااااااااااااااااااااااااااااارمممممممممممم


Ma bishtar•••••••••••
بهاره مامان ونداد
31 فروردین 92 1:32
اخی خیلی دلم گرفت یهویی اشک نشست تو چشمام چه طوری این جور شد بیچاره
تا دیروز داشتم غصه ماهیمون رو میخوردم از امروز هم باید غصه این بیچاره رو خداییییییییییییااااااااااااا
شیما جوننننننننن ببخشید دوست خوبم ولی خیلی ناراحت شدم میرم بعدا میام
اتیلا نانازی یه عالمه دوستت دارممممممم


آخ آخ...
ببخشيد اگه ناراحتت كردم...
فداي دل مهربونت...
چ ميشه كرد....
خاله جون من و آتيلا هم دوستون داريم زييييييياد...
مرجان مامان آران
31 فروردین 92 1:38
واييييييييييي خدا چه عكساي خوشگليييييييي
قربون خنده هاي شيرينت عسلممممممممممممممممممممم
راستي بيچاره اون پرنده هههههه دلم سوزيد براشششششش


مرسي خاله جون...
خدا نكنه شما زنده باشي...
آره دل منم خيلي سوزيد...
مامان عسل
31 فروردین 92 21:11
سلام مامانی نکنه شما هم تبریزی؟؟؟



اروميه...
نیلوفر
31 فروردین 92 23:24
_____████ ____________
_____██████ ___________
____████████__________ ▌
___███____███_________ █
___██_______██__________▌
__███________█__________▌
__▌●█________█_________█
__███_______ █_________█
___██_______█________██
____________██_______██__▌
____█______██______███_ █
_____▌_____██_____████_█
__________███___█████_█_█
________███__██████__█_█
______███__████____██_█
_____███_█████_████_█
____████_██████_███_█__▌
___████_█ █__███ _█__██_▌
__█████_████_▌_█_███_▌
_█████_██___██___██_█
_█████_███████_███__█__██
_███_▌███___██____██_███
_███_▌█████___███__█__█
_████_▌▌___█__█_██████
__██████_████__▌_████
___█████_____████████
._=--███████████████ا
_=--=_-████████████
=--_=-_=-█████████

یه سری به ما بزن

با كمال ميل...

مامان دوقلوها(حسین-حسام)
1 اردیبهشت 92 0:19
سلام اتیلا جونم سلام شیما جونم خوبی قربونتون برم من وای الهی تو رو خدا بیچاره کاش اونجوری نمیشد عزیزم عکساتم قشنگه مثل همیشه میبوسمتون عزیزای دلم


سلام خانومي...
كاش...
ممنون خاله جون با چشمهاي قشنگت نگاه ميكني...
بوووووووووووووووووس...
پگاه مامان آرتین
1 اردیبهشت 92 12:29
سلام عزیزم.ما شما رولینک کردیم وعاشق قیافه پسرتون شدم.
همیشه لبتون خندون باشه
http://artinjan90.niniweblog.com


فداي مهربونيهات خانوم...
ممنون از لطفت عزيزم...
زودي ميام پيشتون...
مامان اهورا
1 اردیبهشت 92 15:28
ای جووونم فدای این گل پسر


خدا نكنه خاله جوني...
شما زنده باشيد...
بوووووووووووووس...
مامان رادین
1 اردیبهشت 92 16:42
سلام سلام
خوبید شما؟
آهای آقا وروجک چی می کنی با وسائل مامی جون
می خوای خونتون مثل خونه ما بشه مسجد خالی خالی؟

این روزها زیاد حال رادین خوب نیست مامانی براش دعا کن زودتر خوب بشه
می بوسمت عسلی من


چرا خانومي...
خدا بد نده...
نگرانم كردي...
الان ميام پيشتون...
ماماني اميرعلي جون
2 اردیبهشت 92 0:09
آخي خيلي دلم سوخت
حيووني
اين ياكريم ها خيلي از نظر هوشي پايينن
اصلا متوجه خطر و موانع نميشن
يه بار خونه مامانم اينا يه اتفاق مشابه افتاده بود
كلي غصه خوردم


خواستم كمكش كنم مرتضي گفت لابد مريض بوده و گيج ميزده كه خورده به شيشه دست نزن...
منم نتونستم كمكش كنم...
اين كه جلو شچم مرد خيلي ناراحتم كرد...
اييييييييييييييي...
مامان ایدین
2 اردیبهشت 92 2:11
سلام خاله جون خوبی گلم تروخدا تو از این مدل شیطونی ها نکنیا
شیما جون خییییییییییییلی خوشکل مینویسی قلم خوبی داری خوشبحال شوهرت و اتیلاجون که تو رو دارن و این کلمات زیبا رو ازت میشنون و حست میکنن واقعا گوارایی


چشم خاله جوني ببخشيد...
مامانم آبرو واسم نذاشته ،بگو آخه مادر من همه چي رو وبلاگ نمي نويسن كه آخه...
سلام خانومي...
فداي مهوبونيهات...
عزيزم بس كه شما لطف داري گلم...
ممنون ...
ميبوسمتون خانوم گل...
مامان حسنا
2 اردیبهشت 92 11:22
دلم تنگ شده واستون


فداي دل تنگت...
ما بيشتر خانوم...
مامان امیـــــر محمـــد(وروجــــک مامانــــی)
2 اردیبهشت 92 15:19
سلام خودمم خیلی دلم میخواد پست جدید بذارم ولی درگیر فراهم کردن تم تولد امیر م
چند روز دیگه بیشتر نمونده منم هیچ کاری نکردم .....
حتم بهتون سر میزنم


پيشاپيش تبريك ميگم خانومي...
سمر.مامان پارسا.
2 اردیبهشت 92 17:17
سلامممممم
چند روز پیش اتفاقی اومدم تو وبتون
و عاشق پسمل نازتون والبته شخصیت شما شدم
دیگه هر روز میومدم بهتون یه سرکی میزدم
وقتی میام تو وبتون شاد میشم الکی نمیدونم چرا
....
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید.......
بوس بوس بوس......


ممنون عزيز دلم...
شما خيلي خيلي لطف داري...
خوشحالم كه عزيزي مثه شما رو تونستم شاد كرده باشم...
حتما حتما ميام پيشتون...
مامان یاسمن و محمد پارسا
2 اردیبهشت 92 18:42
http://www.desiglitters.com/wp-content/uploads/2012/09/Surprice-0.gif عزیزم تولدت مبارک اتیلای خوشگلم پیشاپیش تولدت و تبریک میگم []
امیر مهدی و عمی
2 اردیبهشت 92 20:15
سلام مامانی
ماشااله خیلی گل پسری ناز شده با این عکس های دلرباش
نازنین دوستت دارم


فداي مهربوني هات عمي جون...
بوووووووووووووووس...
شاه صنم و مامان هانیه
2 اردیبهشت 92 20:20
عزیز دلم تولدت پیشا پیش مبارک باشه انشالا 100سال به سلامتی زیر سایه مامان و بابای مهربون به خوشی زندگی کنی
جیگلتو


ممنون خاله جون مهربون...
دوستون دارم...
زيييييييييياد...
مامان حسنا
3 اردیبهشت 92 15:58


از هرکدوم 2 تا واسه مادر و پسر


فداي مهربونيهات خانوم.....
مامان دوقلوها(حسین-حسام)
4 اردیبهشت 92 12:10
سلام مامان شیما خوبی گلم عزیزم اتیلا جونم خوبه فداش بشم من
مامانی مرسی که بهمون زود زود سر میزنی قربونتون برم من
پسرام تب کردن مریضن هم دندوناش در میاد هم اینکه سرما خوردن لاغر شدن دلم داره میسوزه
انقدر بی حالن ببخشید نمیتونم بیام سر بزنم میبوسمتون عزیزای دلمین


الهی بمیرم...
مواظبشون باش خانوم...
ممنون که اومدی پیشمون خانومی...
میبوسمتون...

مامان دوقلوها(حسین-حسام)
4 اردیبهشت 92 12:45
وای شیما جونم چقدر زیبا و قشنگ مینویسی واقعا غرق در نوشته هایت بودم اتیلا یادم رفته بود
الهی قربونت برم من چقدر نازی تو اخه
عزیزم فکر نمیکنم مثل حسین من لجباز باشه
فدات بشم خلاصه میبوسمت


ممنون عزیز دلم...
هندونه میدی زیر بغلم...؟
لطف داری...
خاله جونش خدا نکنه...
شما زنده باشی...
قبون حسین کوچولوی لجباز خاله هم میشم...
دوستون داریم...
زییییییاد...
مامان یاسمن و محمد پارسا
4 اردیبهشت 92 12:56
عزیزم وقتی میام اینجامحو تو نوشته های قشنگت میشم خیلی زیبا می نویسی البته این احساسات پاک از دل مهربونتون بر میاد و دور از وجود نازنینت نیست خوشا به حالت اتیلا جون با این مامان مهربون و با احساس از خدا می خوام وجود نازنینش و همیشه برات نگه داره اتیلای خوشگلم دوستت دارم زیاد




واقعا نمیدونم در قبال این همه لطف و محبت چی باید گفت....

فدای مهربونی هات عزیزم...

خدارو واسه داشتن دوست گلی مثه شما هزار مرتبه شکر...

دوستون دایم..

مامان حسنا
4 اردیبهشت 92 12:57
فداش بشم ک همیشه لباش خندونه
بیصبرانه منتظر عکسهای تولدش هستم


خدا نکنه خاله جونی...
شما زنده باشی...
به روی چشم حتما...
مامان حمید کوچولو
4 اردیبهشت 92 15:39
همه تعریف کردن منم تعریف میکنم از مطلبت هههه.

اول اون آتی کوچولو رو بچلونش که انقدر تنبله حالا چه وقت چهاردستو پارفتنه

بعدشم اینکه فدای سرت که اون ظرفای خوشگل مامانتومیشکونی


راستی وجدانا حواسم بود به تولدش میخواستم ازت بپرسم .حتما توفکر تدارکاتشی.من که از الان استرس دارم...موفق باشی



شمابا خنده ام تعریفمون کنی قبوله خانوم...

خاله جونش پسرمون خیلی راحت طلبه واسه همونه که...

بله ظرفها هم فدای سرش فقط ی کم احتیاط...
تولد هم باید بگم بله ی کارایی هست که باید انجام بشه...
ایشاا... بتونم یجشن خوبی واسش بگیرم...

از روی ماه دندون قشنگ خودمم بوووووووووووووووووووووووووووس یادت نره...






بهاره مامان ونداد
4 اردیبهشت 92 18:12
عسیم چرا از حالا شروع کردی به لجبازییییییییییی
بیچاره شدی شیما جون
عاشقتم عروسک کوچولوی ناز
شیما جونم خیلی قشنگ مینویسی


آره خاله جونش...
بیچاره شدیم...
ممنون گلم...
لطف داری...
دوستون داریم...
مامان نی نی باربد
5 اردیبهشت 92 1:44
وای شیما جونم هر وقت نوشته هاتو میخونم دلم زنده میشه یاد اون روزا یی میافتم که منم میتونستم از ته دلم بنویسم البته نه به خوبی شما .عزیزم خیلی خوبه که هنوز من وجودتو فراموش نکردی انشاا... همیشه سرت سلامت و قلمت به دستت باشه.اتیلا خوشگله منو ببوس.


فداي مهربوني هات عزيزم...
ممنون كه هميشه با ي سبد پر از عشق و محبت مهمونمون ميشي عزيزم...
از روي ماه خودتو شازده كوچلو بووووووووس...
مامان یاسمن و محمد پارسا
5 اردیبهشت 92 13:58
عزیزدلم به روزم


اومدم مادر خانومي مهربون...
مامان بهداد
5 اردیبهشت 92 16:43
سلام مامانی. مرسی که به ما سر زدید.
هزار ماشاا.. گل پسرت چقدر بزرگ شده. خوشگل بود خوشگلتر شده. خدا حفظش کنه.


سلام عزيزم
ممنون از شما كه اومدين...
نظر لطفتونه...
ميبوسمتون عزيزم...
rasta
5 اردیبهشت 92 23:36
سلام شیما جونم ، اول از همه تولد آتیلا جون رو تبریک میگم، بعدش یک عالم آرزو و دعای خیر براش دارم ، امیدورم که عاقبت به خیریشو ببینی و دومادیشو و بچه های گلش رو و موفقیتش تو این دنیای بزرگ
عزیزم به خاطر همدردی هات واقعا ازت ممنونم و نمیدونم با چه زبونی تشکر کنم
واقعا که مثل مادر کسی نیست ......
شنبه میرم برای عمل ، ایشالله کبه خیر و خوشی باشه و بعدش خطر از پسرم رف شه.....
راستی عکس های ترکیه تون رو هم دیدم عزیزم ، خیلی خوشحالم که این همه بهتون خوش گذشته ، ترکیه بهترین کشور توریستی تفریحی و رفاهی برای ماست همه چیش ۲۰ و کامله ، ما هم کوش آداسی رفته بودیم ، هتل فستیوال ، خیلی چیزاش شکل هم بودن ....دفه ی بعدی اونجا رو هم امتحان کنید....
از طرف من آتیلا رو حتما ببوس


سلام رستاي عزيزم...
بابت همه چي ممنون خانوم...
خيلي ناراحت شدم كه مجبور شدي بري عمل، ولي خب ديگه چ ميشه كرد...
ايشاا... بعد اينش به خوبي و خوشي و سلامتي بگذره...
ايشاا... قسمت شه به اتفاق هم بريم تركيه و كلي خوشبگذرونيم...
مواظب خودتو فسقلي باش...
بوووووووووووووس...
ماماني اميرعلي جون
6 اردیبهشت 92 0:54
فداي پسملي بشم كه با دقت تلوزيون ميبينه
بيصبرانه منتظر عكسهاي تفلد آتيلا جونم هستيم
بگردم كه داره يك ساله ميشه عزيزم
بووووووووووووس


خدا نكنه خاله جوني...
بله ب روي چشم...
دوستون داريم...
زيييييييييييييييياد...
امیر مهدی و عمی
6 اردیبهشت 92 20:37
ای جانم


ممنون...
مامان بهداد
7 اردیبهشت 92 10:38
زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی.
موقع گل کردن عشق ورزیدنی. و در وقت پژمردن پرستیدنی ست!!
پیشاپیش روزت مبارک ای گل زیبای خلقت.
زن بودن کار مشکلی است
مجبوری: مانند یک بانو رفتار کنی
همانند یک مرد کار کنی
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی!
و مثل یک خانم مسن فکر کنی!
ای بزرگ هنرمند زمان، خسته نباشی...
پیشاپیش روزت مبارک مامانی



همچنین عزیزم...
ممنون...
مامان امیـــــر محمـــد(وروجــــک مامانــــی)
7 اردیبهشت 92 16:41
پیشاپیش تو لدت هزاران بار مبارک
این بوشا از طرف دوستت امیر محمد برای اتیلای عزیزم
اچ]
گلم اپـــــــــــــــــــم منتظرم تا بیای

ممنون عزیزم...
با کمال میل...

مامان محمود
7 اردیبهشت 92 17:27
سلام عزیز دلم چقد قشنگ نوشته بودی آفرین به تو مادر که محبت پدر به پسرش رافراموش نکرده واونوثبت میکنه.خداسایتونو بالا سر آتیلا جونم نگه داره و اما آتیلای نازم قربووووووووووووونش برم چه پیشرفتهایی کرده مواظبش باش خیلیم ببوسش خصوصیتم چک کنم گلم


ممنون عزیز دلم...
بله فراموش شدنی نیست...
ممنون از دعای قشنگت...
ب روی چشم...
بووووووووووووووووووس...
مامان محمود
7 اردیبهشت 92 23:54
خصوصی عزیزم
مامان حسنا
8 اردیبهشت 92 12:41
شیما جونم خسته نباشی با کارهای تولد جوجه کوچولومون تولد عزیزت مبارک منم ی هدیه ناقابل واسه آتیلا نفس آماده کردم ک قابلشو نداره این ادرس هدیه ی مجازیم http://upcity.ir/images2/50416221020873385370.jpg http://upcity.ir/images2/03106529113216574811.jpg http://upcity.ir/images2/35701956802783135685.png دوستتون دارم زیااااااااااااااااااااااااااد
مامام دوقلوها (حسین-حسام)
8 اردیبهشت 92 15:51
سلام اتبلا جونم خوبی قربونت برم
شما خوبین شیما جونم گلم ببخشبد نمیدونم تولد اتیلا جون رو تبریک گفتم با نه
ابن دو تا گل پسری حواس نمیذارن که برام با کلی تاخیر پیشاپیش تولدت مبارک اتیلا جون عزیز خاله ایشالا فدات شم ایشالا 1000000یالگیت دو جشن بگیرب کنار خانواده عریز دوست دارم میبوسمتون


فداي مهربونيهات خانومي...
ممننون از دعاي قشنگت خانوم...
همچنين شما عزيزم
كنار هم با عشق ب خوبي و خوشي...
دوستون دارم دوست خوبم...
زيييييييياد...
آناهیتا مامانیه آرمیتا
8 اردیبهشت 92 15:52
خیلی قشنگ بودشیماجون امیدوارم آتیلای نازنین همیشه درکنارتون شادوسلامت باشه
میبوسمش


ممنون عزيز دلم...
همچنين شما خانواده ي دوستداشتني...
ي عمر با لب خندون و دل شاد زير سايه ي حق هوشبخت باشيد...
مامان رادین
8 اردیبهشت 92 16:34
دلم میخواد بدونی تو این همه ستاره / هیچ کی اندازه ی من نگاتو دوست نداره

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تولدت پر از نور خوش اومدی ستاره / اگرچه از راه دور هیچ فایده ای نداره . . .


لمیدوارم من و رادین جون اولین باشیم تو دنیای مجازی برای گفتن تبریک تولدت

مامی زودتر عکسهاتونو بزارید ما ببینیم این شازده رو


ممنون عسیس دلم...
بله شما اولین نفر هستید که به قصد دادن اولین تبریک اومدین پیش ما...
که اگر هم شما اولین نفر نباشید باز هم همین برای مادنیاست...
ممنون عزیزم...
ب روی چشم...
مامان امیر
8 اردیبهشت 92 18:35
سلام اتیلا جون تولدت مبارک 120ساله بشی انشاا.. زیر سایه خدای مهربون و کنار مامان وبابات همیشه سلامت و خوش باشی این گلها از طرف من و امیر برای توست مامان شیما همیشه توی جشن و شادی انشاا.. عروسی اتیلا جون


ممنون خانومی...
و ممنون از دعای قشنگت...
من هم همین آرزوی قشنگ رو برای شما دارم...
مامان مهدیس و ملیسا
8 اردیبهشت 92 22:19
تولدت مبارک با صد هزار تا بوسه
عشق منی عزیزم بی تو دلم میپوسه
عزیزم ایشالا زیر سایه پدر مادر زندگی خوش و خرمی داشته باشه
راستی بابت اینکه بهمون سر میزدی ممنونم خیلی دوست دارم عزیزم راستی عکسها رو هم دیدم خیلی قشنگن
عزیزم با کلی تاخیر آپم


ممنون خانومی...
وظیفه ی دلتنگی همینه خانوم...
بله الان میام پیشتون...
بووووووووووووووووس...
مامان ایمان
8 اردیبهشت 92 22:31
سلام خاله تولدت مبارکککککککککک انشالله که 12000000000000ساله شی ماهم ببایم تولدتتتتتت گل پسریییییییییی


سلام خاله جونی...
میسی خاله جونم...
بله شما که حتما...
شادى
9 اردیبهشت 92 1:53
سلا م عريزم
راستش نمي دونستم دلت ازم پره فكر ميكردم همدرديم
ما كه همين دو روز پيش خونتون بوديم
بهرحال دركت ميكنم تنهايي گاهي فشار مياره
منم جز اين گل پسرم همدمي ندارم بازم تو يك روز درميان شوهرت پيشته من كه بايد صبر كنم جمعه شه
بازم دستت درد نكنه شايد حداقل اينجوري مردم بخوان بدونن وبلاگ اين خواهر بي رحم چه شكليه
فداتون بشم


فدات شم شادی جون...
من ب دو روز پیش راضی نمیشم میخوام هر روز پیشم باشین...
میدونی که دوستون دارم اخه...
خیلی هم نمکی آبجی...
بوووووووووووووووووووووس...
مامان امیـــــر محمـــد(وروجــــک مامانــــی)
9 اردیبهشت 92 23:55
تــــــــــــــــــــولــــــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــــارکـــــــــــــــ


ممنون عزیز دلم...
میسی خاله جون مهربون...
صفورا مامان آوا
10 اردیبهشت 92 9:55
به به چه عکسای قشنگی پس کی عکسای تولدو میذاری؟؟؟؟؟


سلام صفورا جون...
بله دست دوستان درد نكنه...
خانوم گل تولد پنجشنبه برگزار ميشه...
عكسها انشاا... جمعه...
مامان کیان کوچولو
11 اردیبهشت 92 1:10



ممنون از محبتت گلم...
لحظه های من و تو
19 خرداد 92 15:35
سلام .ماهم پست جدید با نام روز بهشتی را قلم زدیم و همچنان منتظرتان هستیم


بروي چشم...
مداحمتون ميشيم...
با اجازه...
ياالله...