آتیلا جانآتیلا جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 روز سن داره

ღ آتیلا جون ... ღ

نوشتن این وبلاگ از اولین نشانه های وجودت در دنیایمان آغاز شد

۱۳۹۸

1398/10/30 20:56
347 بازدید
اشتراک گذاری

 

بی مقدمه 

در میان تمام این روزهای سخت و ناگواری ها، که زبان لال می‌شود از وسعت غم و اندوهش تنها چیزی که دلخوشم می‌کند روزنه ی امیدی ست که همواره با من بوده، و‌ تنها باوری ست که دوستش دارم...

و چقدر با وجودش این روزها دل نگرانم از آینده ای که قرار است برایمان رقم بخورد به دست کسانی که جز دروغ و تزویر و ریا چیز دیگری در بساطشان نیست و اگر هم باشد جز برای اهل بیت شان نیست و بس...

قول داده بودم ناگواری ها را یادداشت نکنم برایت ، بزرگ‌تر که میشویم غم و‌غصه ها اینقدر زیادند که دیگر جایی برای قصه ی غصه های مادر نمی ماند، امیدوارم تا بزرگ‌تر میشوی سرزمینی را که دزدان به خون و آتش کشیده اندش را آباد و آزاد یابی...

حال این روزهایم جز تشویش و غم و‌اندوه نیست...

اگر کنجکاو شدی سری به رویدادهای سال ۹۸ بزن...

دوستت دارم...

 

پسندها (2)

نظرات (0)