آتیلا جانآتیلا جان، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره

ღ آتیلا جون ... ღ

نوشتن این وبلاگ از اولین نشانه های وجودت در دنیایمان آغاز شد

شمارش معکوس

٨ اردیبهشت(جمعه):     آتیلای عزیزم امروز آخرین روزی که تو دلم هستی  و تا چند ساعت دیگه میای بغلم‚نمیدونم بعد از این که بیای بیرون دلم واسه لگد زدنات تنگ میشه یا نه!؟ حس خیلی عجیبی دارم جوری که نمیدونم چطور میشه بیانش کرد. قلبم داره از جاش میزنه بیرون،نفسهام بند اومده تنها چیزی که میتونه منو از این حالت به آرامش برسونه تویی. بیا و با اومدنت رنگ شادی رو به زندگیمون بپاش شیرینیه لبخند و به لبهامون بکار و خوشی لحظه هارو به یادمون بسپار.  هر چه زودتر میخوام اون دست و پاهای کوچولوتو،چشمهای مثل مرواریدتو،لبهای عسلت و لپ های مثل سیبت رو ببینم. مثل اینکه خود...
8 ارديبهشت 1391

بیوگرافی نی نی 1391

٦فروردین:دهمین سونوگرافی پیش دکتر منتظر اکوی قلب و گردش خون نرمال وزن:٧٠٠/٢ کیلوگرم(٣٤هفتگی) آتیلای عزیزم وزنت خیلی خوبه اگه همین طور پیش بره انشاا...موقع تولد به٥٠٠/٣ میرسی. ١٥فروردین:یازدهمین سونوگرافی پیش دکتر منتظر سن:٣٥هفتگی وزن:٨٠٠/٢ کیلو گرم ٢٢فروردین:دوازدهمین سونوگرافی پیش دکتر منتظر همه چی نرمال سن:٣٦هفتگی وزن:٣ کیلوگرم ٢٩فروردین:سیزدهمین سونوگرافی پیش دکتر منتظر سن:٣٧هفتگی وزن:200/3کیلوگرم امروز اخرین باریه که برای دیدین آتیلا جون رفتم مطب. وقت زایمان تعیین شد:٩اردیبهشت(شنبه) نمیدونم تا اون موقع چطور صبر کنم هم عجله دارم که زود بیای و هم فکر میکنم وا...
30 فروردين 1391

آخرین چهارشنبه ی سال91...

اولین چهارشنبه سوری با وجود ی کوچولو که سال پیش همین موقع تو دل مامانش با صدای ترق توروق از جا میپرید و مامانی که از ترس اینکه نینیش نترسه سریع رفت خونشون و اونجا قایم شد تا اخر شب که همه آدمهای شیطون رفتن خونه هاشون و مامان دست بابا جونو گرفت و بردش دم آتیش که با هم از رو آتیش بپرن... و امسال همون کوچولوی ریزه میزه بغل مامانش اومده بود بیرون و شاهد آتیش بازی بابا جون و عمو امین بود که کلی شلوغی کردن و آتیش سوزوندن...  راستی امسال عمو امین و عمه الناز مهمون خونه ی ما بودن ... البته همین فسقلی خانی که ازشون میگم کم شلوغ نیستن ها...!؟ داد که منو ببر بیرون... بیرون که میبردمت کلی حالت خوب میشد و میخندیدی و برخلاف تصو...
2 فروردين 1391

عزیزم عیدت مبارک

یکم فروردین یکهزاروسیصدو نود ویک  ه.ش آتیلا جون امسال عید تو شکم مامانت بودی ولی من و شیما جون تو رو کنار خودمون حس کردیم و لحظه ی تحویل سال برات آرزوی سلامتی و نیک بختی کردیم و عیدو بهت تبریک گفتیم. شیما جون برات عیدی گرفته و نگه داشته موقع اومدنت بده بهت. خلاصه همه جوره مخلصتیم و بی صبرانه چشم به راه آمدنت روزها را میشماریم. دوستت دارم بابا جون-بهار ١٣٩١   ...
2 فروردين 1391

بیوگرافی نی نی 1390

٢٨مرداد:جواب تست حاملگی مثبت در اومد ١٥شهریور:اولین سونوگرافی پیش دکتر منتظر ساک حاملگی در ٥ هفتگی (این زیباترین جمله ای بود که تا بحال شنیده بودم و خبر از وجودت میداد) ٢٤مهر:دومین سونوگرافی پیش دکتر منتظر "اولین باری که من و مرتضی صدای قلب نی نی رو شنیدیم‚ دو تا مونم حال عجیبی داشتیم. صدای تپش قلب کوچولوش منو مست خودش کرده بود به تکرار اون لحظه تا بی نهایت آرزو داشتم. زیباترین بود در تمام عمرم. یه عکس خوشگلم ازش گرفتیم مثل یه فرشته تو وجودمه. نی نی خیلی شلوغی می کرد‚ دکترگفت:خدا کمکت کنه که خیلی بچه ی شلوغیه (١١هفتگی) ١٠آبان:سومین سونوگر...
28 اسفند 1390